یه وقتهایی دلم برای خیلی چیزها تنگ میشه واسه اون همه ارزوهای بی سر وته واسه ظهرهای جمعه تو باغ عمو اون روزهایی که صبح تا شب کتاب میخوندم اهنگهای اریان رو گوش میدادم حتی دلم لک زده برم تو مغازه اسباب بازی فروشی چند تا عروسک بخرم کی میدونه خیلی چیزها رو ریختم تو کارتن گذاشتم تو انباری حتی کتابامو از جلو چشم دورشون کردم که یه وقت وسوسه نشم برم سراغشون گاهی وقتها افسوس میخورم کاش همه چیز همون جوری میموند خدایا من واقعا دلم واسه بعضی چیزها تنگ شده
آخ خوب گفتی...منم دلم واسه خیلی چیزا تنگ شده..بعضیاشون مال همین چند ماه پیشن ولی انگار ۱۰۰ سال گذشته..
کاشکی همیشه همونطور میموند..... یا حداقعل کاشکی اون موقع ها میدونستیم همیشه همونطور نمیمونه...
اوووووم.... تموم می شه همه چی خاله فری. تموم شده. مثل همین چند کلمه. همین که برات بفرستم دیگه فرستاده شده. پریده و رفته.